فرهنگ بسیجی در معنای حقیقی و کامل آن، فرهنگی است فطری و انسانی و به همین دلیل فرهنگی است عقلی و دینی؛ فرهنگی عاری از تعصب، جزمیت، انحصار، گروه گرایی، خاص اندیشی، رهبانیت، تعبد بدون تعقل و مهمتر از همه فرهنگی است اسلامی و جهت گیری آن بسوی فطرت، حنیفیت، توحید، تعقل، حماسه، عرفان، شهادت و ایثار، عدالتخواهی، سعادت طلبی، کمال جویی و در نهایت خداخواهی و طلب جانان است.
بسیج شجرۀ طیبه ای است که در گلزار معطر انقلاب اسلامی روییده، رشد کرده و به بار نشسته است. امام خمینی (قدس سرّه) که همیشه بر نقش مردم و اهمیت حیاتی آن در تأمین سلامت و موفقیت نظام تأکید می کردند، با درایت خاصی، در آذرماه 1358، طی بیاناتی ضرورت تشکیل بسیج مستضعفان را اعلام فرمود. برکات این شجرۀ طیبه، در طی بحران های سال های اول انقلاب و جنگ تحمیلی و بعد از آن به سراسر مملکت اسلامی رسید، و فضای آن را معطر ساخت و انقلاب و جنگ را به نفع اسلام و مسلمانان به پایان رسانید. و این همه جز در پرتو جهان بینی و تدبیر آن پیر فرزانه و حضور نیروهای مردمی و پیوند الهی آنان با ولایت حاصل نشد. در اندیشۀ امام خمینی (قدس سرّه) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش، بسیج صرفاً سازمانی نظامی نیست که تنها در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخ گوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه، و با اجزای دیگر نظام چنان هماهنگی و پیوندی دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعۀ اسلامی متصور نیست.
بسیج مملو از جوان هایی است که حاضرند خود را برای آرمان های انقلاب فدا کنند. جوانی فرصتی مناسب برای خودسازی است. و «قشر جوان قشری است که می شود از آن همه جور استفاده را کرد؛ قشر جوان قشری است که اقتصاد ما را می تواند اداره کند. می تواند که مجهز کند خودش را در مقابل جهاتِ مثلاً فرهنگی، جهات نظامی، جهات سیاسی. همۀ اینها به دوش قشر جوان است.
بسیجی با خودسازی است که راه صدساله را یک شبه می پیماید و کاری می کند که پیر مرادش به حال او غبطه می خورد:
این جانب هنگامی که این جوانان عزیزِ در عنفوان شباب را، که با گریه از منِ عقب مانده تقاضای دعا برای شهادت می کنند، مشاهده می کنم از خود مأیوس و از آنان شرمنده می شوم و هنگامی که عکس های متعدد این شهیدان نورس نورانی را می نگرم و ارزش های انسانی و مقامات الهی آنان، که خود از آنها به مرحله هایی دور هستم، غبطه می خورم. (حضرت امام خمینی ره )
برخی پنداشته اند که علت اصلی تشکیل نهادِ بسیج به عنوان یک نهاد وجود دشمن خارجی و داخلی بوده است لذا گفته اند اغتشاشات داخلی و دشمن خارجی به پیدایش آن انجامید. این نگرش به بسیج نوعی نگرش محدود، و بسته و صرفاً نظامی است که بسیج را به عنوان یک نهاد نظامی صرف می بیند که به گاه ضرورت ـ مانند نیروهای سرباز ـ به برخی از اقدامات غیرنظامی نظیر کمک به آسیب دیدگان در وقوع حوادث غیرمترقبه و... دست می یازد. در حالی که اینگونه نگاه با هدف اصلی و بنیانی بسیج فرسنگها فاصله دارد.
آنچه بیانگر ضرورت تشکیل نهاد نیروی مقاومت بسیج ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است حفظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و حاکمیت قانون خدا در سرتاسر جهان و مقابله با ظلم و ستم و بیداد می باشد. پس در اصل ضرورت مقابله با ستم و بی عدالتی و گسترش عدالت در جامعۀ بشری و تحقق توحید در جهان است که نهاد بسیج را بوجود آورده است نه صرفاً وجود دشمن خارجی و اغتشاشات داخلی. تشکیل نهاد بسیج برای سازمان دادن به حرکت بسیج مردمی در مسیر فطرت و توحید می باشد نه صرفاً برای مقابله با دشمن خارجی و یا آشوبی در داخل کشور. نمودار زیر نحوه استقرار و شکل گیری سازمان بسیج یا نیروی مقاومت را نشان می دهد.
بنابراین بسیج در جهت تحقق اهداف عمومی بشر و تأمین مصالح عمومی جامعه بوجود آمده است و نمی تواند در انحصار هیچ جناحی درآید زیرا در این صورت از اهداف و آرمانهای خود فاصله گرفته است و دیگر عاری از حقیقت است. از این زاویه نهاد بسیج را می توان یکی از نهادهای جامعۀ مدنی و شاید مهمترین آنها محسوب کرد. این است که امام خمینی(س) از بسیجیان به عنوان «پیشگامان رهایی» یاد می کند:
«... من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. »
مهمترین ویژگی بسیج را اندیشه بسیجی تشکیل می دهد و بدیهی است تفکر و اندیشۀ بسیجی، تفکری منطقی، معقول، منسجم و اصولی است که براساس مفهوم «بسیج» شکل می گیرد. پس تفکر و نگرش بسیجی، تفکر احساسی یا نگرش تجربی نیست بلکه نگرش و اندیشه ای است عقلانی ـ وحیانی و حکیمانه و عارفانه. نگرش و تفکر بسیجی به دلیل عقلی بودنش، عمیق و برخاسته از دانش و آگاهی است و اگر جز این باشد نمی توان نام بسیجی را بر آن نهاد. مگر می توان «شجرۀ طیبه»، «درخت تناور»، «مدرسه عشق»، «مکتب شاهدان»، «میقات پابرهنگان»، «معراج اندیشۀ پاک اسلامی»، «لشکر مخلص خدا» و... را دارای نگرشی سطحی و مبتنی بر احساس و تعصب دانست. اصولاً تحجرگرایی و مقدس مآبی یا تقدس نمایی، گذشته نگری و واپس اندیشی، تقلید کورکورانه و پیروی از آباء و نیاکان و تسلیم بی چون و چرا در برابر دیگران نمی باید از خصایص چنین اندیشه ای باشد و اگر جز این بود امام خمینی(س) در مورد تأثیر شایان تفکر بسیجی اینگونه داد سخن نمی داد: «اگر بر کشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید.»
فرهنگ بسیجی در معنای حقیقی و کامل آن، فرهنگی است فطری و انسانی و به همین دلیل فرهنگی است عقلی و دینی؛ فرهنگی عاری از تعصب، جزمیت، انحصار، گروه گرایی، خاص اندیشی، رهبانیت، تعبد بدون تعقل و مهمتر از همه فرهنگی است اسلامی و جهت گیری آن بسوی فطرت، حنیفیت، توحید، تعقل، حماسه، عرفان، شهادت و ایثار، عدالتخواهی، سعادت طلبی، کمال جویی و در نهایت خداخواهی و طلب جانان است.
و بر همین اساس «بسیجی» در بند اغیار نمی گنجد، دل او خانۀ یار و شیفتۀ جانان است ولاغیر و لذا «عاشق است بر همه عالم که همه عالم از اوست» و همه را به چشم برادر و همنوع می بیند. بسیجی «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» رنگ بسیجی، رنگ و صبغۀ انسان دو مردم است. همه برای او انسان هستند و همه با هم برابر و در عین حال برادر.
بسیجی سرباز است، سرباز راه عشق، راه حق، راه خیر، راه عدالت و فضیلت، ولی هر سربازی نمی تواند بسیجی باشد. بسیجی قطعاً پاسدار است، پاسدار انسان و انسانیت پاسدار حق و فضیلت و معنویت ولی هر پاسداری نمی تواند بسیجی باشد.
بسیجی مترادف با نظامی بودن یا سپاهی و ارتشی بودن نیست بلکه بسیج دریاست و بسیجی دریایی است که جزیی از وجود او را نظامی بودن یا سپاهی بودن ـ آن هم نه به مثابه یک وضعیت شغلی که به عنوان خصلت و جلوه ای از تجلیات وجود او ـ تشکیل می دهد. بنابراین درآمدن بسیجی در بند نظامی گری حرفه ای دور شدن از آرمان بسیج و بسیجیان است و همانگونه که بسیجی نمی تواند رسمی باشد نمی تواند دربند رسم نیز درآید.
بسیجی دربند حکومت هم نیست. او نیرویی مردمی است و لذا بسیج نهادی غیر رسمی و غیر حکومتی است و نهادی کاملاً مردمی است و اگر جز این دیده شود دور شدن از معنا و مفهوم بسیج و بسیجی است و بر همین مبنا «بسیج» یک نهاد مهم جامعه مدنی است. چون نماینده مردم است و جدا از حکومت و بلکه برترین نهاد جامعۀ مدنی است. بسیجی یک رابط و واسطه است رابط بین مردم و قدرت، مردم و نهاد حکومت. پس «بسیج» مظهر روشن و برجسته ای از وجود جامعۀ مدنی است ولی تا زمانی که بسیج
این جایگاه را درنیابد و در آن قرار نگیرد، به شأن خود واقف نشده است.
و نهایت اینکه بسیج و بسیجی در بند ولای حق و حقیقت است نه در بند ولای فرد. آنها رهروان طریقتند نه پیروان آدمیانی چون خود و لذا اگر به آدمیان عشق می ورزند و در سلک حب افراد درمی آیند این موضوع عارضی است زیرا که آدمیان پایدار نیستند، اما حق و عدالت و فضیلت پابرجا می ماند. نمونه کامل بسیجی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام است و بعد از آن بزرگانی چون ابوذر غفاری، مالک اشتر، این شیران روز و زاهدان شب.
محمدرضا محمدی
فرماندار شهرستان ماهنشان